بازاریابی محتوایی، طی یک دهه گذشته از یک مفهوم جزئی و گوشهای بازار، به یک استراتژی مورد قبول و پرکاربرد برای شرکتهای استارتاپی و مهمترین اصطلاحات دیجیتال مارکتینگ تبدیل شدهاست. اما بازاریابی محتوا چیست؟ چه ویژگیهایی دارد؟ و چرا تا این اندازه اهمیت پیدا کردهاست؟ روش های تولید محتوا چیست؟ در ادامه این مطلب قصد داریم علاوه بر ارائه یک نمای کلی از مفهوم کانتنت مارکتینگ، درباره چگونگی شروع به کار و برنامهریزی یکی از پرکاربردترین روشهای بازاریابی نیز صحبت کنیم.
با ارائه محتوای مفید و کاربردی درباره محصولات و خدمات خود به مخاطبان در واقع شما دارید بازاریابی محتوایی یا همان Content Marketing انجام میدهید. به این وسیله میتوانید نرخ تبدیل مخاطبان را افزایش داده و همچنین برندینگ خود را نیز روز به روز بهبود دهید. فقط یادتان باشد که محتوا باید مفید و کاربردی باشد.
شما هر ایده کسب و کار که میخواهید داشته باشید مهم نیست، بازاریابی محتوایی برای شما یک بخش حیاتی است. شاید بگویید که من مبل میفروشم چطور برایم مهم است؟ پاسخ: مبل محتوای شما است و باید آن را بازاریابی کنید به همین سادگی.
تقویم تولید محتوا 1401 را از اینجا دانلود کنید.
آمارهای مربوط به بازاریابی محتوایی
روند در جریان بازاریابی محتوا
- 56 درصد از شرکتها در نظر دارند تا بودجه مربوط به تولید محتوا و آموزش تولید محتوا خودشان را افزایش دهند.
- 61 درصد از بازاریابان معتقدند که اولویت شماره یک آنها اندازهگیری و تجزیه و تحلیل بهتر اقدامات مربوط به بازاریابی در دنیای وب است.
- 70 درصد از بازاریابان ترجیح میدهند روی کیفیت به جای کمیت محتوا تمرکز کنند.
- 62 درصد از شرکتها با بیشتر از 5000 کارمند به طور روزانه محتوا تولید میکنند.
- بزرگترین و مهمترین مشکل بازاریابی محتوا در حال حاضر فقدان استراتژیهای روشن است.
- 84 درصد از مردم انتظار دارند که برندها محتواهای جالب با ارزش افزوده واقعی و تجربه متمایز تولید کنند.
آمار مربوط به تلفنهای همراه
- تعامل از طریق تلفن همراه با برندها، 2 برابر بیشتر صورت میگیرد
- اگر زمان بارگیری سایت بیشتر از 3 ثانیه باشد، 53 درصد از کاربران تلفن همراه از آن خارج میشوند.
- 75 درصد از کاربران برای رفع نیازهای فوری خود به سراغ جستجو در تلفنهای همراه میروند.
- سالانه نزدیک به 125 درصد افزایش بازدید ترافیک از طریق تلفنهای همراه مشاهده میشود؛ در حالی که تنها 12 درصد ترافیکها از طریق مرورگرهای دسکتاپی است.
- 81 درصد جستجوهایی که از طریق تلفن همراه انجام میشود از طرف موتور جستجوگر گوگل است.
آمار بازاریابی محتوا در استراتژی B2B یا فروش سازمانی
- 80 درصد از شرکتها از کمپینهای ایمیلی یا محتواهای آموزشی برای بازاریابی خود استفاده میکنند.
- 54 درصد از بازاریابان، استراتژیهای محتوای مشخصی برای افزایش بازگشت سرمایه از طرف مشتریان، در اختیار دارند.
- 41 درصد از بازاریابان B2B محتواها را بر اساس سفر مشتری تولید میکنند.
- 90 درصد از بازاریابان ترجیح میدهند به جای داشتن رویکرد بیش از حد تجاری، روی نیازهای مخاطبین خود تمرکز کنند.
- 47 درصد از بازاریابان B2B میزان بازگشت سرمایه ناشی از کمپینهای بازاریابی محتوایی خود را اندازه نمیگیرند.
آمار بازاریابی محتوا در استراتژی B2C یا فروش مویرگی
- 96 درصد از بازاریابان B2C برای رسانههای اجتماعی محتوا تولید میکنند.
- 40 درصد از بازاریابان B2C فقط سالی یک بار به عملکرد رقبا نگاه میکنند.
- 26 درصد از بودجه بازاریابی به بازاریابی محتوا اختصاص یافته است.
- 33 درصد از بازاریابان از دادهها برای ارزیابی عملکرد خود و تصمیمگیریهای مربوط به آینده استفاده میکنند.
- 49 درصد از شرکتها برای تولید محتوا، از برونسپاری استفاده میکنند.
پیشنهاد میشود برای درک بهتر مطلب ابتدا نگاهی به مقاله پرطرفدار “بازاریابی چیست؟” بیندازید.
بازاریابی محتوایی چیست؟
بازاریابی محتوایی (Contetn Marketing) فرآیند برنامه ریزی، ایجاد، توزیع، به اشتراک گذاری و انتشار مطالب برای دستیابی به یک سطح آگاهی یا همان Awareness مخاطبان هدف شما است. به وسیله این استراتژی بازاریابی میتوانید در بخشهای فروش، برندینگ، ارتباط با اعضا مخاطب هدف و … جهش چشم گیری را تجربه کنید.
اما به نظر شما ما چند مدل محتوا در فضای دیجیتال داریم؟ چون بعضیها همچنان اسرار دارند که محتوا یعنی متن ? !! مهم ایده کسب و کار نیست، در نهایت همه چیز به محتوا ختم خواهد شد.
بازاریابی محتوا یک مفهوم کلیدی در جلب اعتماد و در نهایت رضایت مشتری است. بهرهگیری از یک برنامه استراتژی کانتنت مارکتینگ و در نتیجه بهینهسازی موتور جستجو سبب ارتقا جایگاه یک کسب و کار اینترنتی در بازار فوق رقابتی فضای آنلاین میشود.
گذری تاریخی از دل بازاریابی محتوایی قبل از دهه 1900
تاریخچه محتوای مکتوب به گذشتههایی دورتر از آنچه تصور میکنید، مربوط میشود. یوهانس گوتنبرگ که نام او شما را به یاد ماشین چاپ میاندازد، در سال 1440 اولین ماشین چاپ را اختراع کرد. همین ماشین چاپ نسبتا ساده، بروشورهای مختلف تبلیغاتی برای بازاریابی محصول را روانه بازار کرد.
در سال 1732 بنجامین فرانکلین کتابی با عنوان «Poor Richard’s Almanack» را به چاپ رساند؛ کتابی که تجارت صنعت در حال رشد چاپ را رونق میبخشید. در سال 1867 شرکت بازرسی و بیمه دیگ بخار هارتفورد، یک مجله شرکتی را با نام «The Locomotive» منتشر کرد که انتشار آن تا به امروز هم ادامه دارد!
این مثالها میتوانند ایدههای اولیه شکلگیری بازاریابی محتوایی را در ذهن شما ایجاد کنند: با ارائه و توزیع اطلاعات مفید که به مخاطبتان کمک میکند، نیاز به محصولات و خدمات شما درک شده و جامعه مخاطبین خود را ایجاد میکنید.
موفقترین مثال کانتنت مارکتینگ را میتوان در سال 1985 یافت. زمانی که شرکت تجهیزات کشاورزی John Deere انتشار مجله «The Furrow» را آغاز کرد. این مجله با داشتن توصیههای مفید به کشاورزان کمک میکرد تا عملکرد خود را بهبود ببخشند. اما موفقیت مجله فقط به دلیل داشتن محتوای زیاد نبود؛ داستانهای جذابی برای خوانندگان در آن طراحی شده بود. در واقع این استراتژی بود که به The Furrow کمک کرد تا در پایان قرن مذکور، میلیونها خواننده داشته باشد. این مجله هنوز هم وجود دارد و در حال حاضر نزدیک به 550 میلیون مخاطب از سرتاسر دنیا آن را مطالعه میکنند.
نکته کلیدی این داستان چیست؟! محتوای باکیفیت از پس آزمون زمان هم برمیآید. مخاطبان خود را در اولویت قرار دهید تا سود نهایی بازاریابی محتوا به خودتان برگردد.
آیا می دانید تحلیل محتوا چیست؟
بازاریابی محتوایی در سالهای 1900 تا 1920
جان دیر الگوی خوبی بود تا برندهای دیگر هم از او پیروی کنند؛ به عنوان مثال شرکت تایرسازی فرانسوی میشلن Michelin را در نظر بگیرید. سال 1900 بود که این شرکت «Michelin Guide» را منتشر کرد؛ یک نشریه بزرگ با توصیههایی درباره تعمیر و نگهداری از اتومبیل و راهنمای سفر. (در حال حاضر به عنوان راهنمای رستورانها شناخته میشود.)
شاید اتومبیل در آن زمان کم بود؛ اما میشلن را میتوان یک فرد آیندهنگر دانست که معتقد بود وجود نشریاتی مثل Michelin Guide باعث ترغیب افراد بیشتری برای خرید اتومبیل یا مسافرت با آن میشود. ریسکی که برای میشلن نتیجه فوقالعادهای داشت.
دهه 1900 را میتوان دهه ظهور نشریات چاپی مختلف دانست. نشریات گستردهای در زمینههای مختلف از معماری گرفته تا دنیای تبلیغات و مکانیک چاپ میشدند و محبوبیت بسیاری پیدا کردند. این نشریات مخاطبان خاصی را هدف قرار میدانند و برای برندها یک فرصت عالی برای تبلیغات بودند.
یکی از مثالهای تبلیغاتی واضح، مربوط به تبلیغات Jell-O در مجله «Ladies Home Journal» است. Jell-O تبلیغاتی را منتشر میکرد که مخاطب هدف آن خانمهای خانهدار بودند و آنها را برای تهیه دسرهای خوشمزه با محصولاتشان، راهنمایی میکرد. از طریق این کمپین بازاریابی، فروش Jell-O سر به فلک کشید! چرا که آنها اطلاعات مفیدی در اختیار مخاطبان خود قرار میدادند که به راحتی باعث جذب مخاطب و فروش بیشتر میشد.
تاریخ بازاریابی محتوایی: 1920 تا 1940
ظهور رادیو در این سالها به عنوان یک کانال ارتباطی محبوب، کانتنت مارکتینگ را وارد مسیر جدیدی کرد. یکی از نمونههای اولیه مربوط به Sears-Roebuck and Company است که برای ارائه اطلاعات مفید به جامعه کشاورزان، ساعت پخش مشخصی را خریداری کردند.
این قالب جدید بازاریابی محتوا به اندازهای موفق بود که این شرکت در سال 1924 ایستگاه رادیویی مخصوص به خود را با نام WLS (World’s Largest Store) راهاندازی کرد. در این ایستگاه محتوایی بیش از مشاوره در زمینه کشاورزی، پخش میشد. موسیقی، کمدی، برنامههای مدنی و بسیاری از موارد دیگر در این موج رادیویی به گوش هزاران نفر میرسیدند.
در سال 1933، شرکت Proctor & Gamble تبلیغ صابون جدید خود را در قالب حمایت از یک سریال رادیویی پیش برد. این برنامه که در طول روز پخش میشد، شنوندگان زن را مخاطب قرار میداد. بعد از موفقیت Proctor & Gamble بود که اصطلاح «Soap Opera» (Soap به معنای صابون است) برای این دست از برنامهها، ایجاد شد.
شاید بتوان مشهورترین نمونه بازاریابی محتوایی رادیویی را شبهالوین 1938 دانست. در این شب بازیگری به نام Orson Welles به مخاطبان سرتاسر کشور اعلام کرد که حمله بیگانگان فضایی در نیوجرسی در حال وقوع است. این پخش توجه بسیاری از افراد را جلب کرد و حتی برخی از آنها تصور میکردند داستان واقعی است. اما هدف از این پخش ایجاد ترس همگانی نبود، بلکه یک طرح بازاریابی برای ایستگاه رادیویی CBS برای جذب مخاطبان بیشتر بود؛ یک تبلیغات کارآمد! جالب است بدانید بیش از 12 هزار مقاله در مورد این پخش نوشته شد که باعث شد رادیو CBS به یک نام ماندگار تبدیل شود.
کانتنت مارکتینگ در طول سالهای 1940 تا 1960
برای این که ببینیم بازاریابی محتوایی چیست و چگونه شکل گرفته، باید به دهههای 40 و 50 هم اشاره کنیم. این دورهها را دورههای افول بازاریابی محتوایی میدانند. چرا که تبلیغات به شگل گستردهای زیاد شده بود و تمام قالبهای رسانهای محبوب در انحصار کمپانیهای بزرگ درآمده بودند. در نتیجه جای کمی برای تکنیکهای ظریف بازاریابی محتوا باقی مانده بود.
البته یک استثنا در این دوره وجود داشت که مربوط به غلات صبحانه کودکان بود. بازاریابان متوجه شدند که بستههای رنگارنگ و اشکال شبیه به حیوانات، بهترین راه برای محبوب شدن میان کودکان است. اینجا بود که Tony the Tiger و Trix the Rabbit متولد شدند.
این روش برای ارتباط کودکان با غلات عالی عمل کرد؛ علاوه بر این برای والدین هم به یاد ماندنی بود. از همان زمان بود که اشکال کارتونی شبیه به حیوانات به دنیای بازاریابی محتوای مربوط به کودکان راه پیدا کردند.
سرگذشت تاریخی کانتنت مارکتینگ: 1960 تا 1980
در دهه 1960 بود که تلویزیون به خانه تقریبا تمام آمریکاییها راه پیدا کرد. این موضوع به ایجاد کمپینهای بازاریابی چندکاناله کمک بسیاری میکرد که حتی تا به امروز هم از موثرترین استراتژیهای بازاریابی محتوایی است. بازاریابی چندکاناله به برندها اجازه میداد تا پیامهای یکسانی را در رسانههای مختلفی پخش کنند.
یکی از موفقترین نمونهها در آن دهه، شرکت نفت و گاز Exxon بود. اکسون در اوایل دهه 60 یک کمپین بازاریابی با شعار «ببر را در مخزنتان قرار دهید!» راهاندازی کرد. این شعار به این معنا بود که بنزین اکسون میتواند قدرت یک ببر را به اتومبیل فرد ببخشد.
این شعار از طریق تلویزیون، رادیو و رسانههای چاپی توزیع شد و عبارت «put a tiger in your tank» به مترادفی از برند اکسون تبدیل گشت. این امر محبوبیت برند اکسون را بیش از پیش کرد. به طوری که آنها فروش لوازم جانبی با نمادهایی از ببر را در دستور کار خود قرار دادند.
کمپانیهای دیگر نیز بعد از اکسون متوجه شدند استفاده از بازاریابی چندکاناله نسبت به برگزاری کمپینهای جداگانه در کانالهای مختلف، بسیار مقرونبهصرفهتر است؛ بنابراین از راهکار اکسون پیروی کردند.
امروزه کانتنت مارکتینگ چندکاناله به طور گسترده استفاده میشود؛ البته استراتژیهای امروزی بسیار پیچیدهتر شدهاند.
داستان تاریخی بازاریابی محتوایی در سالهای 1800 تا 2000
در دهه 80 و با ورود قهرمان های کمیک، شکل قدرتمندی از بازاریابی محتوا به جهان معرفی شد. برندهایی مثل Marvel و DC، کمیکهایی را از داستان شخصیتهای اکشن، مثل اسپایدرمن و G.I. Joe خلق میکردند. این محتواها به زنده شدن اسباب بازیها و پیوند قدرتمند آنها به مخاطب کمک کرد که تا امروز هم باقی مانده است.
برند دیگری که نام آن را در این دهه در دنیای اسباب بازیها میتوان دید، برند معروف LEGO است. در سال 1987 لگو یک مجله با نام Brick Kicks راهاندازی کرد که در آن از قیمت محصولات گرفته تا کمیک، بازی، مسابقه، نکات مدلسازی و موارد دیگری را میشد دید.
تمام محتوای این مجله، میزان آگاهی از برند را در مصرفکنندگان بیشتر میکرد. (البته بزرگترین شاهکار بازاریابی محتوایی لگو در سال 2014 و با تولید فیلم « The Lego Movie» اتفاق افتاد.)
اما انقلاب بازاریابی محتوایی یا بزرگترین تغییر در کانتنت مارکتینگ را باید در دهه 90 جستجو کرد؛ زمانی که کامپیوترهای خانگی گسترش پیدا کردند و پای اینترنت به زندگی مردم باز شد. این موضوع باعث پیدایش وبسایتها و ایمیلهایی شد که یک فرصت فوقالعاده، جدید و هیجانانگیز برای بازاریابان بودند.
این اتفاق باعث شد بسیاری از برندها بودجه بازاریابی و دلارهای خود را از تلویزیون و رادیو بیرون بکشند و آنها را روی وبسایتها و خبرنامههای الکترونیکی سرمایهگذاری کنند؛ امروزه این کار را بازاریابی دیجیتالی مینامیم.
برای این که بفهمیم بازاریابی محتوایی چیست، بد نیست ببینیم اصلا چه کسی برای اولین بار این عبارت را به کار برد. کانتنت مارکتینگ برای اولین بار توسط John F. Oppedahl در یک کنفرانس روزنامهنگاری در سال 1996 ابداع شد. او این واژه را برای عملی که صدها سال در حال انجام بود، انتخاب کرد و اینجا آغاز مسیر «بازاریابی مدرن» بود.
برندها، وبسایتهای مختص به خودشان را تاسیس کردند و برای ایجاد آگاهی و ترغیب مخاطبانشان، محتواها را به اشتراک گذاشتند. آنها خبرنامههای ایمیلی را برای تبلیغ محتوا و محصولات خود، به لیست مشترکانشان ارسال میکردند.
با این وجود، اینجا نقطه شروع بازاریابی محتوایی مدرن نبود. دو تغییر بزرگ دیگر اتفاق افتاد تا دنیای کانتنت مارکتینگ به شکلی که امروزه آن را میشناسیم، شکل بگیرد.
بخوانید: تبلیغ نویسی
ماجرای بازاریابی محتوایی: از سال 2000 تا به امروز!
20 سال گذشته بازاریابی محتوایی را همبستگی میان بازاریابی چندکاناله، رسانههای اجتماعی و بهینهسازی برای موتورهای جستجوگر (سئو)، شکل می دهد.
فیسبوک، توییتر، لینکدین، یوتیوب و بسیاری از موارد دیگر تبدیل به کانالهای اصلی شدهاند که برندها از طریق آنها به طور مستقیم به مشتریان خود میرسند. این موضوع رویکردهای استراتژیک را در تولید و توزیع محتوا ایجاد کرده است.
برندها آموختهاند که محتوای خودشان را متناسب با کانالهای مختلف، انتشار دهند. آنها همواره تلاش میکنند که نسبت به رقبای خود متمایز باشند و رویکرد خلاقانهتری از بازاریابی محتوا را به کار بگیرند.
یکی از موفقترین نمونههای اولیه بازاریابی محتوا در رسانههای اجتماعی را باید مربوط به BlendTec بدانیم که سریال یوتیوبی «Will It Blend» را در سال 2006 منتشر کرد. این سریال، محتوای تصویری سرگرمکننده از مخلوطکنهای BlendTec بود که هر محتوای مشابهی را کنار میزد و توانست بیش از 235 میلیون بازدید را به ثبت برساند. در نتیجه BlendTec تبدیل به یکی از برندهای محبوب در هر خانهای شد.
اما آنچه جایگاه رسانههای اجتماعی را بالاتر از حد تصور برد، ظهور آیفون در سال 2007 بود. آیفون به همه این قدرت را میداد که به یک عکاس یا فیلمبردار آماتور تبدیل شوند و به راحتی محتوای خود را در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارند. امروزه 99 درصد از کاربران شبکههای اجتماعی با استفاده از گوشی تلفن همراه خود به این رسانهها دسترسی دارند.
البته نباید اتفاق دیگری که در 20 سال گذشته ظهور کرد را نادیده بگیریم و این اتفاق چیزی نیست جز شکلگیری سئو. وبلاگها این امکان را برای هر فردی فراهم کردند که تبدیل به یک ناشر شود؛ از جمله خود برندها.
اما با پیدایش گوگل در اوایل دهه 2000، بازاریابان متوجه شدند برای این که مخاطبانشان بتوانند محتوای وبلاگ آنها را پیدا کنند، باید در بالای لیست نتایج گوگل ظاهر شوند. این موضوع باعث شد جمعی از افراد شکل بگیرد که فقط به هدف بالا بردن رتبهبندی وبسایت، تولید محتوای بیسروته، لینکسازیهای افراطی و فعالیتهای تبلیغاتی را پیش بگیرند.
همچنین چندبخشی شدن بازار و نقشه راه مشتری، منجر به ازدیاد قالبهای بازاریابی محتوایی گشت. علاوه بر پستهای وبلاگی، بسیاری از برندها کتابهای الکترونیکی، مقالات طولانی و جامع (whitepapers)، توصیهنامهها، مطالعات موردی و صفحات مربوط به توضیح محصول و محتوای ویدویی را نیز ایجاد کردند.
برخی از برندها امروزه کانتنت مارکتینگ را به عنوان یک علم در پیش گرفتهاند؛ یعنی میدانند دقیقا چه نوع محتوایی را به مشتری ارائه دهند تا مشتری درخواستهای مطلوبشان را انجام دهد. سپس از طریق نرمافزارهای هوش محتوایی، تاثیر محتوای خود را ارزیابی میکنند و استراتژیها را متناسب با آن میچینند.
به عبارت دیگر ما از روشهای The Furrow و The Michelin Guide فاصله خیلی زیادی گرفتهایم.
اما آیا واقعا فاصله گرفتیم؟!
تاریخ علاقه زیادی به تکرار شدن دارد! در سالهای اخیر میتوانید بازگشت مجلهها را ببینید. بسیاری از برندها از مجلهها برای اطلاع از خدمات خود استفاده میکنند. اما تمام این ماجرای تاریخی به چه معناست؟! تاریخچه غنی بازاریابی محتوایی چه چیزی را درباره آینده این صنعت به ما میگوید؟!
بیایید ببینیم.
بازاریابی درونگرا (Inbound Marketing) در برابر بازاریابی برونگرا (Outbound Marketing)
تعریف بازاریابی درونگرا یا جاذبهای: بازاریابی درونگرا شامل استراتژیهایی است که به هدف جذب بازدیدکننده به وبسایت و محتوای موجود انجام میشود. از این استراتژیها برای تبدیل بازدیدکننده به مشتری استفاده میکنند.
البته قرار نیست معجزهای رخ دهد! پشت این استراتژیها، آگاهی از برند، سئو و استراتژیهای اصلاح شده وجود دارد.
اینجا جایی است که تولید محتوا یک معنای کامل به خود میگیرد. با تولید محتوای مرتبط و باکیفیت و با ایجاد یک ارزش افزوده واقعی، چشمانداز شما قابل اطمینان خواهد بود. در ضمن در این استراتژی بازاریابی ممکن است اصطلاحات زیر هم به گوشتان بخورد:
اتوماسیون بازاریابی: تکنیکهای اتوماتیک شده و خودکار مربوط به اقدامات بازاریابی (تبلیغات، ایجاد فرم، ارسال مداوم ایمیلها و غیره.)
پرورش لید یا سرنخ فروش: پرورش لید یک اصطلاح بازاریابی است و به مجموعه روشهایی که برای ایجاد لید یا مشتری راغب انجام میشود، میگویند. در طی این فرآیند بازاریابان با ارسال منظم محتوای متناسب با هر مرحله از سفر خرید مشتری بالقوه، او را برای دنبال کردن محتوا و تبدیل شدن به مشتری بالفعل، ترغیب میکنند.
تعریف بازاریابی برونگرا: بازاریابی برونگرا که برخی آن را بازاریابی وقفهانداز یا مزاحم هم مینامند، هر گونه رویکردی است که برای ارتباط شرکت با مخاطب به کار میرود. این نوع بازاریابی شامل اشکال سنتیتر بازاریابی مثل تبلیغات، تیزرهای تبلیغاتی تلویزیونی، پوسترها و بنرهای تبلیغاتی و موارد دیگر میشود.
این نوع بازاریابی را باید یک استراتژی تهاجمیتر به حساب آورد که بیشتر بر اساس ابزارهای سنتی کار میکند. مثل:
- تلویزیون (یا رادیو) برای تبلیغات
- توزیع گسترده آگهیها یا پیامکهای مستقیم
- کمپینهای بازاریابی ایمیلی
جای تعجب ندارد که بازاریابی برونگرا در حال حاضر بسیار کمتر دنبال میشود. چرا که مخاطب بیشتر و بیشتر از هر روز دیگری به دنبال اطلاعاتی برای خودش میگردد. افراد محصولات را با یکدیگر مقایسه میکنند و در بستر اینترنت به بررسیها و تحقیقات خود میپردازند. بنابراین روشهای بازاریابی سنتی تاثیر کمتری در تصمیم خرید مخاطبان خواهند داشت.
یکی از مشکلات بازاریابی برونگرا عدم هدفگذاری دقیق است. به عنوان مثال تبلیغات تلویزیونی محتوای مربوط به پرسونای مشخصی را ارائه نمیدهند، بلکه برای گروه گستردهای از مخاطبان پخش میشوند.
با این حال همه ما با اطلاعات استانداردشده پر شدهایم؛ بنابراین برای برندها دشوار است که با یک رویکرد کلیگرایی از جمعیت جدا شوند. به بیان دیگر برندها دیگر نمیتوانند توجه ما را به خود جلب کنند.
به همین دلیل بازاریابی درونگرا کسبوکارها را مجبور میکند که پیامها و استراتژیهای مربوط به بازاریابی محتوا را بارها مرور کنند. برای این که برندها بتوانند عملکرد خوبی داشته باشند، باید هر محتوای جدید را بعد از مقایسه با آنچه که در دنیای وب منتشر شده، به اشتراک بگذارند تا حرف تازهای برای گفتن داشته باشند. تنها در این صورت است که محتوا به یک سوال خاص مشتری پاسخ میدهد و در واقع برند شما آنجاست تا جواب درست را در اختیار مخاطب بگذارد.
بازاریابی محتوا و بازاریابی درونگرا
در وبسایت YouLoveWords سوال «ارتباط بین کانتنت مارکتینگ و بازاریابی درونگرا چیست؟» بارها پرسیده شده است. Hubspot هم آن را از بیش از 3500 بازاریاب پرسیده است. از نظر 60 درصد از پاسخدهندگان، بازاریابی محتوا را باید زیرمجموعهای از بازاریابی درونگرا دانست. جو چرنوف موسس Hubspot، بعد از این نظرسنجی یک استعاره به کار برد: «بازاریابی درونگرا بدون وجود محتوا معنایی ندارد. این دو در واقع لازم و ملزوم یکدیگر هستند.»
و این فلسفه ثابت باقی مانده است: از مخاطبان اجازه بگیرید و با ارسال محتوای باکیفیت به آنها کمک کنید.
البته برخی از پروژههای بازاریابی درونگرا (سئو فنی، آزمایشهای رایگان، ابزارهای تعاملی، پرسونای خریداران) میتوانند بدون اقدامات مستقیم مربوط به بازاریابی محتوا وجود داشته باشند.
بازاریابی محتوا در برابر محتوای تجاری (Brand Content)
تعریف: محتوای تجاری یا محتوای مربوط به برند، هر محتوایی است که درباره خود برند، محصولات و کارمندان آن و حتی ارزشها و چشماندازش تمرکز دارد. هدف نهایی از محتوای تجاری، ایجاد ارتباط با مخاطبان آن برند است.
چه در مورد بازاریابی محتوایی صحبت کنیم و چه محتوای تجاری، این شرکتها هستند که محتوا تولید میکنند. اما زوایای محتوا و اهدافی که دنبال میکند در این دو متفاوت است. محتوای مربوط به برند به اهداف زیر کمک میکند:
- بازاریابی مستقیم یک نام تجاری
- تایید جایگاه و ارزش محصولات مربوط به یک برند
- ارائه دنیای برند و تاریخچهای از آن
یک نمونه موفق محتوای تجاری (به جز Redbull و Felix Baumgartner که نمونههای فوقالعادهای هستند)، همکاری مشترک بین SpaceX و Tesla است. تسلا به مناسبت رونمایی از Falcon Heavy که جدیدترین سازه SpaceX است، یکی از ماشینهای خود را به مدار فضایی فرستاد. این رویداد به صورت زنده توسط میلیونها نفر دنبال میشد که توانست کانون توجه خوبی برای هر دو شرکت و بنیانگذار آنها یعنی ایلان ماسک باشد.
استراتژی بازاریابی محتوا چیست؟
استراتژی بازاریابی محتوایی یک نمای بهتری از اهداف کلی بازاریابی محتوا را به شما ارائه میدهد.
شناسایی مخاطبین هدف، نحوه ارزیابی موفقیت و تأثیر محتوا، چگونگی ارائه محتوا و بسیاری از موارد دیگر از اهداف اصلی استراتژی کانتنت مارکتینگ هستند. اما اگر صادقانه بگوییم همه چیز بسیار پیچیدهتر از آن است که احتمالاً به نظر میرسد. اساساً استراتژی محتوا به خوبی مشخص میکند که چه فعالیتی را به چه علت و برای چه جامعه هدفی انجام میدهید.
همانطور که تا به اینجا مشخص شد استراتژی کانتنت مارکتینگ نه تنها به انتشار و تقویم محتوایی محدود نمیشود، بلکه یک دید بسیار عالی از برنامه بازاریابی محتوایی را نیز ترسیم میکند.
ضرورت بکارگیری استراتژی محتوا چیست؟
با اینکه ممکن است اطلاعات مربوط به استراتژیهای بازاریابی محتوا برای بازاریابهایی که روزانه بر روی آن کار میکنند واضح به نظر برسد اما مستندسازی این اطلاعات اهمیت ویژهای دارد.
صرف نظر از سطح پیچیدگیهای استراتژی، مکتوب کردن آن، علاوه بر کمکی که به همکاران محتواساز میکند، معیار و مقیاس بسیار خوبی برای ارزیابی برنامه استراتژی کانتنت مارکتینگ خواهد بود.
زمانی که در مسیر دشوار بازاریابی محتوا با بحرانهای اجتنابناپذیری روبهرو میشوید احتمالاً از خود میپرسید که “چرا این کار را انجام میدهم؟” در این حالت با بررسی دوباره استراتژی محتوا مکتوب شده احتمالاً بار دیگر امیدوار شده و با قدرت به مسیر خود ادامه میدهید یا اینکه متوجه ناکارآمدی استراتژی موجود شده و برای تغییر و جایگزینی آن، اقدام خواهید کرد.
در استراتژی محتوا به چه مواردی پرداخته میشود؟
اصولاً استراتژی بازاریابی محتوا شامل موارد بسیار متنوعی میشود، اما در اینجا به ۶ مورد اصلی اشاره میکنیم.
- اهداف شرکت و کسب و کار و همچنین شاخص سنجش عملکرد افراد یا سازمانها (KPI)
- مخاطبین هدف محتوا و بهطور کلی کسانی که احتمالاً با محتوای شما به نحوی مواجه میشوند
- کانالها و پلتفرمهای توزیع و انتشار محتوا
- مباحث و عناوین کلیدی و در نهایت انتخاب موضوع برای تولید محتوا
- تقویم محتوایی یا داشتن یک ریتم مشخص برای انتشار محتوا
- نقشها، مسئولیتها و سطوح بالای برنامههای محتوا
- موارد ذکر شده پایههای اصلی استراتژی کانتنت مارکتینگ هستند، ممکن است چند مورد دیگر را بتوان به آنها اضافه کرد اما قطعاً یک استراتژی دقیق حداقل شامل موارد موجود در چک لیست بازاریابی محتوایی ذکر شده میشود و نباید موردی از آن را نادیده گرفت.
انواع محتوا به شرح زیر است:
محتوای چگونه؟ (How To) | سوالات متداول |
بررسی موردی (Case Study) | محتوای پرسش و پاسخی |
گزارشات دقیق و جامع | ویدئو |
چارت و گراف | وبینار |
کتاب الکترونیکی (Ebook) | راهنما |
خبرنامه ایمیلی | دیکشنری |
طرحهای وکتوری یا کارتونی | اینفوگرافیکها |
خلاصه کتاب ها | مصاحبه |
قالبهای از پیش آماده | منابع |
بررسی ابزارها | چک لیست |
نقل قول | نظرسنجی |
پادکست | عکس و تصاویر |
محتوای تولید شده توسط کاربر (UGC) | اخبار برندهای مختلف |
سیر زمانی یا همان Time Line | ابزارهای کاربردی |
محتوای نظرشخصی | ویلاگ (Vlog) |
مطالعه پیمایشی | آزمون |
پیش بینی | ایدهها (Meme) |
نقشه ذهنی | محتوای GiveAway |
طراحی نقشه محتوا بر اساس سفر مشتری
آیا چیزی درباره طراحی نقشه محتوا شنیدهاید؟! اگر تا به حال برای خود نقشه محتوایی طراحی نکردهاید، دیگر وقت آن رسیده که انجامش دهید. چرا که نقشه محتوا برای استراتژیهای بازاریابی محتوایی شما بسیار ارزشمند و مهم است.
طراحی نقشه محتوا، فرآیند درک دقیق مخاطب است که به شما اجازه میدهد برای هر مرحله از سفر مشتری تا خرید محصولات، محتوا خلق کنید.
همان طور که میدانید افراد بسیار کمی هستند که بلافاصله بعد از دیدن یک محصول به سراغ خرید آن میروند. در عوض روند خرید به گونهای است که مخاطب ابتدا وبسایت شما را پیدا میکند، سپس به محصول شما فکر میکند و ممکن است حتی چند ماه برای خرید نیاز به فکر داشته باشد؛ در نهایت تبلیغات جدید را مشاهده میکند و خرید میکند. روند خرید هر مشتری تقریبا چیزی شبیه به این است که آن را سفر مشتری مینامند.
نکته در این است که برخلاف تصور شما، افراد زمان زیادی را برای خرید در نظر میگیرند و به طور سنتی، بازاریابی محتوا میتواند یک استراتژی عالی برای به سرانجام رساندن سفر خرید مشتری باشد.
به عبارت دیگر بازاریابی محتوا باعث ایجاد آگاهی از برند، تعامل با مخاطب و تبلیغ کسبوکارتان میشود. اما از نظر میزان تبدیل بازدیدکننده به مشتری، درآمدزایی و بازگشت سرمایه، نمیتوان تاثیر آن را به راحتی اندازهگیری کرد.
البته قطعا منظورمان این نیست که بازاریابی محتوا نمیتواند شما را در رویدادهای جدی مربوط به کسبوکارتان کمک کند؛ به بیان ساده نمیتوانید به راحتی تاثیر استراتژیهای کانتنت مارکتینگ را بسنجید.
کاربران محتوای شما را میبینند و شناخت خوبی از برندتان پیدا میکنند. اما اگر به لیست مشترکین خبرنامه یا ایمیل شما اضافه نشوند یا چیزی را از وبسایتتان انتخاب نکنند، هیچ راهی ندارید که متوجه شوید آنها چه افرادی هستند!
بگذارید سادهتر بگوییم؛ هیچ راهی وجود ندارد تا متوجه شوید چه افرادی به دلیل محتوایی که تولید کردهاید، از محصولات شما خریداری کردهاند. به همین دلیل اثربخشی بازاریابی محتوا میتواند کمی مبهم باشد. شاید در یک جهان کامل، استراتژیهای بازاریابی محتوا باید افراد را در این زمینه راهنمایی کند؛ اما ما در یک جهان کامل زندگی نمیکنیم! ما در جهانی زندگی میکنیم که افراد متفاوتی در آن هستند و دلیل این که فردی محصول شما را به جای رقیبتان انتخاب کرده، میتواند یک دلیل زودگذر و بیاهمیت باشد.
آیا آنها صرفا به دلیل تبلیغاتی که دیدهاند یا مقالهای که هفته پیش خواندند از شما خرید کردند؟! پاسخ دادن به این پرسش دشوار است.
اما همچنان بازاریابان میتوانند با آن چه که در اختیار دارند، فعالیت کنند و این ابهام نمیتواند بهانهای برای نادیده گرفتن هویت مشتریان باشد. زیرا هر چه پرسونای مشتریان شناخته شدهتر باشد، استراتژیهای کانتنت مارکتینگ هم موثرتر عمل خواهد کرد.
پس زمانی که میخواهید پرسونای مشتریان را بشناسید باید دقیق باشید؛ چرا که میخواهید وانمود کنید کل مخاطبان شما یک فرد واحد با خواستهها، اهداف، نیازها و شخصیت فردی است. یکی از بهترین راهها برای این کار طراحی آواتار مشتری است.
در حقیقت بدون درک این که مشتری ایدهآل شما کیست، نمیتوانید سفر خرید او را شناسایی کنید. تنها در این صورت است که بازرایابی محتوایی به مراتب بهتری خواهید داشت.
55 درصد از مصرفکنندگان و 86 درصد از خریداران B2B برای بهبود تجربه مشتری، هزینه بیشتری پرداخت میکنند. برای این که اهمیت این موضوع را دقیقتر متوجه شوید باید آمار مربوط به 89 درصد از افرادی که به دلیل تجربه کاربری ضعیف، ارتباط با یک برند را کنار گذاشتهاند، جدی بگیرید. در حقیقت برای پاسخ به بازاریابی محتوا چیست باید آن را مفهومی وابسته به مشتری یا مخاطب معرفی کرد. چرا که کانتنت مارکتینگ بدون رضایت مشتری و تجربه کاربری ضعیف او، معنایی ندارد.
اهمیت بازاریابی محتوایی چیست؟
اساساً محتوا به صورت اشکال مختلفی مانند پستهای بلاگ، صفحات لندینگ وبسایتها، ویدئو، وبینار، کتابهای الکترونیکی و بسیاری موارد دیگر تولید و عرضه میشود. مزیت اصلی تولید محتوا برقراری ارتباط با مخاطبین و پاسخ به تمام سوالاتی است که در هنگام خرید با آنها مواجه شدهاند.
برای مثال فرض کنید که شما فروشنده کتوشلوار هستید، در بازار رقابتی این روزها باید با هزاران خردهفروش دیگری که دقیقاً همان محصول را میفروشد، رقابت کنید.
از آن جایی که اساساً یک ست کتوشلوار محصول ارزان قیمتی نیست، مشتری پیش از ثبت سفارش و انجام خرید آنلاین، ابتدا با چند کلیک ساده از طریق پلتفرمهای مختلف محصولات مشابه را جستجو و با یکدیگر مقایسه میکند؛ بنابراین ممکن است به دلایل مختلفی مانند قیمتگذاری یا خدمات ارسال، یک مشتری بالقوه را از دست بدهید.
البته که شفافیت در بازاریابی و قیمتگذاری مناسب از عوامل مهم در جلب اعتماد مشتریان بشمار میآیند اما بازاریابی محتوا یک روش بسیار مؤثر و مقرون به صرفهتری برا جلب نظر مخاطبین است.
امروزه استراتژیهای بازاریابی برونگرا دیگر مثل قبل در دستیابی به مخاطب و تبدیل آنها به مشتری موفق نیستند.
برای این که بتوانید به مخاطبان خود دسترسی پیدا کنید و با آنها تعامل داشته باشید نیازمند چیزی به نام داستان سرایی (Story Telling) هستید. بازاریابی محتوا در حال حاضر یکی از پرطرفدارترین استراتژیهای بازاریابی برای کسب و کارهای مختلف است. این استراتژی میتواند مشکلات زیادی را حل کند مانند:
- آموزش و راهنمایی مخاطبان درباره محصولات و خدمات شما
- افزایش نرخ تبدیل
- ایجاد رابطه بین مخاطب و برند به صورت پایدار
- ارتباط با مخاطب برای نشان دادن توانایی حل کردن چالش و مشکلاتشان به وسیله محصولات و خدمات شما
در انتها ما میخواهیم به این سوال جواب بدهیم که آیا بازاریابی محتوایی اصلا برای شما مناسب است یا خیر! اما حالا بیایم یک نگاهی به دنیای آمار و ازقام بیندازیم تا ببینیم اوضاح به چه شکل است.
اهمیت بازاریابی محتوا برای تولیدکنندگان محتوا برای بخش B2C به شکل زیر است:

سوالی که الان باید از خودمان بپرسیم این است که چرا اولویت تولیدکنندگان محتوا این موارد است؟ راه حل آنها و چیست و …
اکثر برندها فکر میکنند محتوایی که در حال حاضر تولید میکنند خیلی خوب است در صورتی که در اغلب موارد میتواند خیلی بهتر هم باشد.
اما برندهایی که به صورت B2B کار میکنند چطور؟
اهمیت بازاریابی محتوا برای بازاریابان محتوا برای بخش B2B به شکل زیر است:

البته این را هم باید در نظر بگیرید که این موارد صرفا آمار هستند و هیچ گونه دلیلی وجود ندارد که حتما شما این موارد را باید رعایت کنید یا نکنید.
هر برندی با توجه به طراحی پرسونا مخاطب خود و همچنین استراتژیای که دارد باید تصمیماتی را بگیرد تا بتواند بهترین بازدهی ممکن را به دست آورد.
بسیار واضح است که یکی از بهترین راههای کسب درآمد همین کانتنت مارکتینگ است. واقعا بدون محتوای خوب چطور میشه کسب درآمد داشت؟
اصول تدوین استراتژی بازاریابی محتوا چیست؟
نوشتن استراتژی بازاریابی محتوا نیازمند تحقیق و همچنین تأمل و اندیشیدن درباره خود، به منظور شناسایی نقاط قوت، ضعف و بهطور کلی پتانسیلهای موجود صورت میگیرد. اما روند تحقیقات در این زمینه شامل اقدامات مهمی میشود که عبارتند از.
- بررسی رقبا: جهت کشف شکافهای موجود در بازار رقبای آنلاین و فعال در فضای مجازی و همچنین رقبایی که در فضای اینترنت فعال نیستند به خوبی بررسی کرده و استراتژیها، نقاط قوت و ضعف آنها را ارزیابی و آنالیز کنید. هدف اصلی این کار شناسایی رقبا و تلاش برای پوشش دادن ضعفهای آنها است.
- تحقیق کلمات کلیدی: در یک تعریف ساده کلمات کلیدی، عبارات یا لغاتی هستند که موضوع کلی محتوا را مشخص میکنند. اما پیش از هدف قرار دادن موضوع خاصی لازم فرصتهای ایجاد شده توسط کلمات کلیدی به خوبی برسی شوند تا سبب هدایت ترافیک نامرتبط به سایت نشوند؛ بنابراین در هنگام تحقیق درباره کلمه کلیدی لازم است ابتدا موضوع محتوا را مشخص کنید.
- بررسی محتوا: بررسی و ارزیابی محتوای تولید شده به شما کمک میکند تا خلأ و کمبودهای آن را شناسایی و اصلاح کنید.
همانطور که اشاره شد عنصر و عامل کلیدی دیگر در نوشتن یک استراتژی عالی برای بازاریابی محتوا تفکر و تأمل درباره خود است. در هنگام نوشتن استراتژی لازم است به چند سؤال مهم پاسخ دهید:
- چطور یک محتوا میتواند برای رسیدن به اهداف شرکت کمک کننده باشد؟
- اهداف ضروری و لازم بازاریابی محتوایی شرکت چه چیزهایی هستند و چطور میتوان آنها را ارزیابی و اندازهگیری کرد؟
- محتوای تولید شده مناسب چه کسانی است؟ آیا یک گروه خاصی از مخاطبین را شامل میشود یا چندین گروه را دربرمیگیرد؟
- قصد تولید چه نوع محتوایی داریم؟ چند وقت یکبار محتوا منتشر میشود؟ محتوای تولید شده از چه کانالی توزیع و منتشر خواهد شد؟
- محتوای تولید شده چه موضوعاتی را در برخواهد گرفت؟ این موضوعات چه ارتباطی با خدمات یا محصولات شرکت ما دارد؟
- چه کسی مسئول موفقیت محتوای تولید شدهاست؟ مسئولیتها و نقشهای افراد مختلف در تیم تولید محتوا چگونه است؟
- نحوه مدیریت پروژههای تولید محتوا چگونه خواهد بود؟
ممکن است در ابتدا قادر به پاسخدهی تمام این پرسشها نباشید، تا زمانی که مرتباً در حال ارزیابی برنامه استراتژی بازاریابی محتوا باشید مشکلی ایجاد نخواهد شد. تمام افرادی که تا به حال مدیریت برنامه محتوا را بر عهده داشتهاند، میدانند که در این مسیر امکان تغییر سریع افراد، پروسه برنامه و حتی اهداف وجود دارد؛ بنابراین اهمیت انعطافپذیری، وضوح و شفافیت استراتژی بازاریابی محتوا از هر زمان دیگری بیشتر مشخص میشود.
طراحی نقشه محتوایی با توجه به قیف فروش
آیا تا به حال اسم “نقشه محتوایی” به گوشتان خورده؟
نقشه محتوایی یکی از مهمترین بخشهای موجود در استراتژی بازاریابی محتوایی است. باید بدانید در هر مرحله از قیف فروش چه محتوایی را باید برای پرسونای هدفتان تولید کنید. طراحی پرسونا جزو اولین و اساسیترین نکات برای تولید یک محتوای مطلوب است.
اگر نقشه راه ندارید واسه چی پس تولید محتوا میکنید؟
اما نقشه محتوای یعنی فهم مناسب کاربر و تولید محتوای مناسب در هر مرحله از مسیر کاربر تا خرید محصول.
همان طور که میدانید تعداد بسیار کمی از افراد بعد از آشنایی با سایت شما خرید هم انجام میدهند.
البته این را هم باید گفت که اندازه گیری میزان اثربخشی استراتژی بازاریابی محتوایی یک برند واقعا سخت است و اصلا ساده نیست.
مخاطب محتوای شما را میبیند و آنجاست که تازه میفهمد که اصلا شما کی هستید!
اما اگر در جایی از سایت شما ثبت نامی انجام ندهند آنوقت این شما هستید که نمیدانید آنها کی هستند.
و این جا است که شما نمیتوانید بفهمید واقعا چند نفر از افراد به خاطر محتوای شما محصولات را خرید کردهاند. این جا است که ما میگوییم سنجش میزان اثرگذاری این استراتژی واقعا سخت است.
اما مراحل سفر خریدار یا همان Buyer’s Journey چیست؟
- آگاهی از برند
- توجه کردن
- تصمیم گیری
آگاهی از برند
اولین بخش از مسیر خریدار، آگاهی یافتن است. این افراد به راحتی از برند شما آگاهی پیدا میکنند. البته هنوز به طور کامل آماده خرید یا حتی ثبت نام در ایمیل یا بخشهای دیگر سایت شما نیستند.
اما به واسطه محتوایی که شما تولید کردهاید، متوجه میشوند که شما کی هستید.
حالا اصلا چرا این بخش برای کسب و کار شما مهم هستش؟
وقتی که مردم متوجه نشوند که شما کی هستید، طبیعتا نمیتوانند به جامعه مخاطب شما اضافه شوند و در نهایت خریدی صورت نخواهد گرفت.
سعی کنید در سریعترین زمان ممکن خودتان را به کاربر معرفی کنید و آنها را جذب خود کنید.
استفاده از قابلیت هایی در Serp
نمیدونم تا به حال اسم Structure Data به گوشتان خورده یا نه اما بخشهای مثل Snippet ها هستند که به طور مثال وقتی درباره چیزی سرچ میکنید آن وقت معجزه آنها را مشاهده خواهید کرد.
به طور مثال من سرچ میکنم “رزرو هتل مشهد” خب یه نگاه به پایین بیندازیم:

حالا شما همین جستجو را انجام دهید. چی اتفاقی پیش میآید؟ آیا اصلا شما لینک چهارم را میبینید؟
به این میگن معجزه Content Marketing.
البته چیزای بسیار بیشتری هم وجود دارد مثل اضافه کردن ایموجی به عنوان و متادسکریپشن، افزوده امتیاز ستارهای، پادکست و …
بعد از استفاده از این ترفندها، میبینید که کلیک بر روی سایت شما بسیار بیشتر از بقیه است. این یعنی درآمد بیشتر و در نتیجه آگاهی از برند بیشتر.
این تازه گوشهای از قدرت بازاریابی محتوایی در بخش آگاهی از برند هست.
استفاده از تصاویر خاص و ماندگار
هر برندی باید سعی کند تا قالب تصاویر مخصوص به خودش را ایجاد کند.
اگر تصاویر شما خاص و متفاوت باشند اینطوری کاملا در ذهن مخاطب نقش میبندد و اینطوری به راحتی مردم شما را از بقیه برندها تشخیص میدهند.
مردم موقعی که ببینند شما به آنها بها دادهاید، بدون شک تمایل بسیار بیشتری برای توجه به تبلیغات شما خواهند کرد.
و خب موارد دیگری هم وجود دارند که به صورت لیستوار در پایین اشاره کردیم:
- ایجاد عنوان جذاب
- استفاده از دسکریپشن مناسب و جذب کننده مخاطب
- ساختارمند بودن محتوا
- وجود داشتن لیست، جدول، عکس، اینفوگرافیک، ویدئو و … در محتوا
- گفتن محتوا به صورت داستان محور
اینها تنها مواردی چند از اصولی بودند که شما باید آنها را رعایت کنید.
چطور مردم محتوای من را در صفحه اول گوگل ببینند؟
دقیقا نکته اینجاست!!
اصلا ما محتوای عالی زدیم و همه موارد رو هم رعایت کردیم، اصلا محتوای من در صفحه اول گوگل هست که کسی ببینتش؟
کاری که باید اینجا انجام دهید، مقوله ساده و در عین حال پیچیده سئو است.
در ابتدا باید آموزش سئو را به خوبی درک کنید تا بتوانید از آن استفاده کنید. موقعی که سئو را به خوبی یاد گرفتید حالا میتوانید محتواهای خودتون رو به صفحه اول بیارید.
اما این کار که خیلی زمان مبیره!! چه ترفندهایی سریعتری وجود دارد؟
استفاده از کلمات کلیدی کم رقابت
سعی کنید برای شروع در سابت خودتان تمرکز خود را بر روی کلمات کلیدی کم رقابت بذارید.
اما چطور این کلمات را پیدا کنیم؟
تکنیکی تحت عنوان “تحقیق کلمات کلیدی” وجود دارد. شما به وسیله این تکنیک و با استفاده از ابزارهای موجود میتوانید بهترین کلمات کلیدی در حوزه کسب و کارتان را پیدا کنید.
این طوری میتوانید با تلاش مناسب یواش یواش برای خود کاربر پیدا کنید و کم کم برند بزرگی شوید.
البته این را هم بگم بهتون که در نهایت حضور در صفحه اول هیچ گونه تضمینی ندارد و البته صرفا با تحقیق کلمات کلیدی کار تمام نمیشود. بلکه این موضوع برمیگرده به بحث شیرین “آموزش سئو” . در نهایت یادگیری و اجرای سئو است که به شما کمک خواهد کرد و Keyword Research صرفا بخشی از سئو است.
انواع مدلهای بازاریابی محتوایی چیست؟
کانتنت مارکتینگ شامل طیف گستردهای محتواهای تولید شده در فضای آنلاین میشود که در اینجا به ۱۰ مورد از انواع بازاریابی محتوا اشاره میکنیم:
1- شبکه های اجتماعی
بیش از 3.7 میلیارد کاربر در شبکه های اجتماعی به خوبی میزان اهمیت این دنیای عجیب و گسترده را نشان میدهند.
در این عصر دیجیتالی هیچ چیز مانند شبکههای اجتماعی برای تبلیغات محصولات و همکاری در فروش تأثیرگذار نیست. این نوع بازاریابی محتوا شامل تبلیغات پولی محصولات و خدمات یک برند خاص توسط یک شخص معروف در شبکه اجتماعی انجام میگیرد.
این نوع کانتنت مارکتینگ بسیار تأثیرگذار است، چرا که بر پایه تعداد دنبالکنندگان صفحه و مخاطبین بنا شدهاست. معمولاً این نوع بازارهای خاص به برندها امکان میدهند تا مخاطبین جدیدی را جذب خود کنند.
مشابه محتوای تولید شده توسط کاربر، اینفلوئنسرها به عنوان منابع معتبر در میان مخاطبان خود محسوب میشوند. در حقیقت “براساس گزارشات حدود ۴۰٪ از مردم با مشاهده استفاده از یک محصول توسط اینفلوئنسر محبوبشان در شبکههای اجتماعی مانند یوتوب، اینستاگرام یا توئیتر، آن محصول را به صورت آنلاین سفارش دادهاند.
بازاریابی سوشال مدیا به برندها و صاحبان کسب و کار این امکان را میدهد تا در میان کاربرانی که به محصولات یا خدمات مشابه برند آنها علاقمند هستند، موقعیت خود را به صورت استراتژیک به نمایش بگذارند. این فرایند منجر به ایجاد سرنخ برای مشتریان راغب در کنار مشتریان موجود میشود.
همانطور که میدانید پلتفرمهای بسیار مختلفی در دنیای شبکه های اجتماعی وجود دارند که هر کدام از آنها استراتژی بازاریابی محتوایی خاص خود را دارند. باید بدانید مخاطب هر شبکه چی مدل افرادی هستند و طررز صحبت کردند با آنان چگونه باید باشد.
2-اینفوگرافیک
مشابه محتوای ویدئویی، تاثیر این مورد نیز در بازاریابی محتوا نیز بسیار بیشتر از محتوا متنی است. تصاویر سریعاً نظر مخاطبین را جلب کرده و در یک فرصت کوتاه اطلاعات مناسبی ارائه میدهد که تجزیه و تحلیل آنها برای مخاطبین به راحتی میسر است.
اینفوگرافیک به نمایش دادهها و اطلاعات توسط چند نمودار میگویند. کاربرد اینفوگرافیکها زمانی مشخص میشود. قصد دارید آمار و ارقامی را با مخاطبین خود به اشتراک بگذارید. علاوه بر همه این موارد تصاویر و اینفوگرافیکها به عنوان مکمل محتوای متنی برای درک بهتر مطالب آن بسیار کمک کننده هستند.
عکسهای تولید شده در قالب Gif و Meme متداولترین نوع تولید محتوای تصویری است. از آنجایی که این تصاویر به سرعت وایرال شده و مورد توجه قرار میگیرند استفاده از آنها در سوشالمدیا و بلاگ باعث دیده شدن برند شما خواهد شد.
اما به صورت لیستوار دلیل محبوبت اینفوگرافیکها چی هستند؟
- کوتاه بودن
- قابل هضم بودن
- دارای اطلاعات زیاد بودن
- جذاب بودن
3- بلاگ
اگر از فن بازاریابی محتوا در بلاگ غافل شدهاید، در واقع در حال از دست دادن یکی از قویترین و مقرون به صرفهترین راههای بهبود بهینهسازی موتور جستجو در وبسایت و ترافیک ارگانیک وب هستید. کیفیت پستهای بلاگ سبب تعامل بیشتر مخاطبین شده و در نتیجه فرصتی مناسب برای برندسازی و کسب درآمد از تولید محتوا را فراهم میکند.
بلاگها خیلی سریع هزینههای اضافی را به حداقل یا به صفر کاهش میدهند. با همه اینها برای تداوم بهرهمندی از مزایای وبلاگ لازم است به صورت مداوم و مستمر محتوای با کیفیت و قابل مقایسه با محتواهای موجود در فضای آنلاین تولید کنید.
در هنگام نوشتن پستهای بلاگ و کانتنت مارکتینگ توسط بلاگ موارد زیر را در نظر بگیرید:
- استراتژی: معمولاً محتوای خوب به صورت تصادفی تولید نمیشود بلکه حاصل تحقیق، تحلیل رقبا و در علایق مخاطبین است.
- موضوعات بلاگ را توسط متدهای خوشهای و ستونی سازماندهی کنید: متد خوشهای شامل تولید چندین محتوا در رابطه با موضوعات کاملاً خاص است. در حالی که متد ستونی شامل تولید محتوای جامع درباره یک موضوع گسترده میشود که توسط آن امکان لینکدهی به تمام محتواهای خوشهای مرتبط وجود دارد.
- استفاده از تیترهای مناسب: مطمئن شوید که تمام سرتیترهای نوشته شده به خوبی توجه خوانندگان را جلب کرده و به نوعی کلمات کلیدی مرتبط در آنها استفاده شدهاند، این دو تاکتیک به هدایت ترافیک و بهرهمندی از مزایای سئو و در نهایت افزایش رتبه شما در رتبهبندی موتور جستجو بهبود میدهد.
تنها نقطه ضعف کانتنت مارکتینگ با بلاگ؛ همهگیری و تبدیل شدن آن به یک پلتفرم معمولی شدهاست. برای دیده شدن در میان انبوهی از رقیبان و کسب رتبه بالا در موتور جستجو مهمترین عامل تولید محتوای ارزشمند است.
مقالات طولانی (مادر یا مرجع)
بازاریابی محتوا توسط بلاگ یکی از اصلیترین استراتژیهای در جهت هدایت ترافیک به سایت است. امروزه مخاطبین تمایل و استقبال بیشتر نسبت به عمق و درون مایه محتوا نشان میدهند. در نتیجه محتوای اصیل را ترجیح میدهند.
طبق روند فعلی موتور جستجو، مشخص شدهاست مقالات طولانی بازیکنان اصلی در سئو بشمار میآیند؛ بنابراین مقالات طولانی همان چیزی هستند که علاوه بر ارائه حجم زیادی از اطلاعات مفید سبب کسب رتبه بالا سایت شما، در موتور جستجو گوگل میشوند.
این مقالات عموماً بیش از ۱۵۰۰ کلمه و معمولاً بین ۵ هزار تا ۲۰ هزار کلمه هستند، به واسطه حجم بالای این محتواها کلمات کلیدی به کار رفته در آنها سبب کسب رتبه بالا در گوگل خواهند شد.
وایت پیپر
مانند مورد قبلی مقالات سفید نیز بسیار طولانی و حجیم هستند. این مقالات بر پایه تحقیقات بیشتری تولید شده و بر روی ارائه اطلاعات کامل و وسیع به مشتریان متمرکز هستند.
از طریق تحقیقات و آمار عمیق و دقیق، مقالات سفید سبب افزایش اعتبار برند شده و در نهایت حجم عظیمی از مشتریان بالقوه را جذب میکنند. چرا که این مقالات یک نمای جامع و کاملتری از محصولات و خدمات برند به مخاطب ارائه میدهد.
مقالات سفید برای کسب و کارهایی که در انتهای مسیر تبدیل مشتری بالقوه به مشتری واقعی (قیف فروش)، قرار گرفتهاند بسیار مفید است. چرا که طبق آمار این مقالات مرحله تعیینکنندهای برای جلب اعتماد ۷۱٪ از مصرفکنندگان محسوب میشوند.
در نهایت یک طراحی خیره کننده همراه با استفاده از انواع عکسها و اینفوگرافیکها این مقالات را به یک نوع بازاریابی محتوا قابل ستایش تبدیل میکند، که ارزش بررسی برند شما را در میان سایر کسب و کارهای مشابه بالا میبرد.
4-تولید پادکست
آیا میدانید در حال حاضر 6 میلیون نفر در آمریکا در حال گوش دادن به پادکست هستند؟
پادکست به یکی از پرطرفدارترین انواع محتوایی به خاطر نرخ تبدیل بالای آن تبدیل شده است. همچنین پادکست و بهینه سازی آن یکی از پر اشارهترین نکات سئو 2020 است.
در واقع در سئو 2020 ما بارها اسم پادکست به گوشمان خورده است و امکان ندارد که چک لیستی وجود داشته باشد که به این موضوع اشارهای نکرده باشد. به همین دلیل حتی در ایران نیز بحث تولید و بهینه سازی پادکست و انتشار آن در پلتفرمهای مختلف بسیار داغ شده است.
5- ویدئو مارکتینگ
بازاریابی محتوا توسط ویدئو یکی دیگر از روشهای بی کم و کسر بازاریابی است. امروزه محتوای ویدئویی از سایر گونههای تولید محتوا پیشی گرفتهاست. بر اساس آمار ۵۴ درصد از مخاطبین تماشای ویدئو تولید شده توسط برند مورد علاقه خود را به سایر محتواها ترجیح میدهند، این آمار نشان دهنده اهمیت ویدئو مارکتینگ است. ممکن است محتوای موجود در ویدئو شامل مطالب اطلاعرسانی، سرگرمکننده یا سرنخ برای مشتریان راغب به خرید باشد.
ویدئو بیشتر از یک تیتر جذاب میتواند توجه مخاطبین را به خود جلب کند، حتی اگر عنوان ویدئو نظر مخاطب را جلب نکند، تصاویر موجود در ویدئو میتوانند در این زمینه بسیار مؤثر عمل کنند.
به سبب تطبیق پذیری بالای محتوای ویدئویی این نوع کانتنت مارکتینگ ویدئویی بسیار تأثیرگذار است و استفاده از این روش تولید محتوا در سالهای اخیر بسیار افزایش یافته و در اشکال بسیار متنوعی ظاهر میشود:
- تبلیغاتی: به مخاطبهای جدید یک دید کلی درباره برند به مخاطب میدهد
- وبینار: در واقع وبینار سمیناری بر پایه وب است. از این طریق جزییات بیشتری به مخاطب ارائه میشود.
- ولاگ: پستهای ویدئویی بلاگ را ولاگ میگویند. این روش علاوه بر افزایش اعتبار برند به مخاطبین فرصت میدهد تا با یک نگاه اجمالی افراد پشت صحنه برند را شناخته و به آنها اعتماد کنند.
طبق تحقیقات HubSpot بیش از 50% از مشتریان میگویند دوست دارند از برندی که با آن تعامل دارند ویدئو ببینند.
در واقع ویدئو چه کارهایی میتواند انجام دهد؟
- افزایش نرخ تبدیل
- افزایش نرخ بازگشت سرمایه (ROI)
- ایجاد ارتباط به مخاطبان
با توجه به هدفتان میتوانید تصمیم بگیرید که ویدئوهای خود را در چه جایی انتشار دهید. فقط یادتان باشد که ویدئو به عنوان یک محتوای بسیار ارزشمند محسوب میشود. پس تا میتوانید برای بهینه سازی، انتشار و تبلیغ آن تلاش کنید.
6- تبلیغات پولی
همانطور که قبلا به آن اشاره کردم، بازاریابی محتوایی در بخش بازاریابی درونگرا میباشد و همچنین تقریبا برای هر کسب و کاری مناسب است و جواب میدهد.
اما این به آن معنا نیست که خب پس تبلیغات پولی بی ارزش هستند. هرگز اینطور نیست. همانطور که هر روزه شاهد آن هستید، برندهای بسیار مختلفی از بزرگ و کوچک سعی دارند تا به وسیله تبلیغات برندینگ و فروش خود را بهبود دهند. پس این مطلب به وضوح بیانگر این است که تبلیغات پولی هم جزو بسیار مهمی از استراتژی بازاریابی ما است.
7- کتابهای الکترونیک
با آمادهسازی کتاب الکترونیکی محتوای بسیار مفید و ارزشمندی را برای مصرفکنندگان تولید میکنید. اصولاً انتظار نمیرود کتابهای الکترونیک به بلندای یک رمان باشند اما با این حال لازم است بهطور قابل توجهی بلندتر از سایر محتواهای متنی در بازاریابی محتوا باشد. همچنین کتابهای الکترونیک در مقایسه با مقالات سفید که حجم عظیمی از اطلاعات و آمار و ارقام را ارائه میدهند متفاوت و سطحیتر هستند.
توجه داشته باشید این نوع کتابها شامل یک محتوای ۵ تا ۱۰ صفحهای از تبلیغات نمیشوند، بلکه لازم است در این کتاب اطلاعات و بینش مفیدی درباره نیازها و چالشهای مخاطبین هدف به آنها ارائه دهید.
لازم است مشتریان در هنگام دانلود کتابهای آنلاین فرمهایی را پر کنند. این فرمها سبب ایجاد سرنخهای جدید برای مشتریان راغب میشوند. این فرم تنها مهمترین اطلاعات را درمیگیرند، چرا که فرمهایی که سوالات زیادی را از مشتری میپرسند برای آنها بسیار دلسرد کننده خواهند شد.
8- محتوای تولید شده توسط کاربر یا UGC
یکی دیگر از انواع محتواهای تولید شده در بازاریابی محتوا، تولید محتوا توسط کاربران است. این نوع کانتنت مارکتینگ یک فرصت استثنایی در روند بازاریابی محسوب میشود. عموماً این محتوا بسیار قابل اعتماد بوده و روزنهای برای جلب مشتریانی است که به دنبال خرید محصول یا خدمات هستند. این نوع تولید محتوا بازدهی بالایی ایجاد کرده و سبب افزایش فروش برند خواهد شد. چرا که مصرفکنندگانی که به دنبال این نوع محتواها هستند به احتمال زیاد به زودی خرید خود را انجام خواهند داد.
محتوای تولید شده توسط کاربر یک نوع محتوای توصیفی، بازبینی و ریویو یا محتوای تولید شده مربوط به بخش بازاریابی شبکههای اجتماعی است. این نوع محتوا بسیار معتبر بوده و دقیقاً همان چیزی است که کاربر هنگام تصمیمگیری در مورد خرید یک محصول به آن نیاز دارد.
9- کیسهای مطالعاتی
این نوع بازاریابی محتوا مشابه بازاریابی با محتوای تولید شده توسط کاربران است. کیسهای مطالعاتی مطالب ملموس و قابل استنادی را به مخاطب ارائه میدهند که سبب افزایش اعتبار برند در میان مصرفکنندگان میشود.
کیسهای مطالعاتی در واقع توصیفی از تجربههای واقعی مشتریان قبلی برند را به نمایش میگذارند. تجربیاتی که بر اساس اطلاعات و دادهها نشان میدهد و به صورت محصول و خدمات برند برای این مشتریان مفید واقع شدهاست.
کیسهای مطالعاتی به مشتریان این امکان را میدهند تا نحوه خرید مشتریان قبلی از ابتدا تا پایان مشاهده کنند و با کاربرد محصولات در زندگی واقعی آشنا شوند.
میتوان اطلاعات و آمار استفاده شده در کیسهای مطالعاتی را به کتابهای الکترونیک، مقالات سفید و مقالات بلاگ در آینده ارجاع داد.
10- بازاریابی با ایمیل (ایمیل مارکتینگ)
اگرچه این مورد از بازاریابی محتوا در انتهای لیست ما قرارگرفتهاست، اما باید در هنگام تصمیم درباره کانتنت مارکتینگ، در بالاترین درجات اولویتبندی یک برند قرار بگیرد. این مورد به عنوان به موثرترین روش برای جذب مشتریان راغب و همچنین حفظ مشتریان قبلی شناخته میشود.
دهها سال پس از تأسیس ایمیل، این پلتفرم یکی از بالاترین نرخهای گردش مالی و بازگشت سرمایه را نسبت به اشکال دیگر بازاریابی محتوا به خود اختصاص دادهاست.
ایمیل مارکتینگ سبب حفظ ارتباط برند با مشتری شده و این امکان را به شما میدهد تا از طریق خبرنامههای روزانه یا هفتگی، اطلاعرسانی توسط مقالات، نحوه انجام امور برند، تبلیغات و.. را با آنها به اشتراک گذاشته و اعتبار بیشتری جذب کنید.
تعیین استراتژی بازاریابی محتوایی چگونه است؟

اما میرسیم به قسمت جذاب ماجرا و اونم نحوه و نکات تعیین استراتژی است.
اصول تدوین استراتژی بازاریابی محتوا چیست؟
نوشتن استراتژی بازاریابی محتوا نیازمند تحقیق و همچنین تأمل و اندیشیدن درباره خود، به منظور شناسایی نقاط قوت، ضعف و بهطور کلی پتانسیلهای موجود صورت میگیرد. اما روند تحقیقات در این زمینه شامل اقدامات مهمی میشود که عبارتند از:
1- رقابت سنجی
- جهت کشف شکافهای موجود در بازار رقبای آنلاین و فعال در فضای مجازی و همچنین رقبایی که در فضای اینترنت فعال نیستند به خوبی بررسی کرده و استراتژیها، نقاط قوت و ضعف آنها را ارزیابی و آنالیز کنید. هدف اصلی این کار شناسایی رقبا و تلاش برای پوشش دادن ضعفهای آنها است. بررسی و ارزیابی محتوای تولید شده به شما کمک میکند تا خلأ و کمبودهای آن را شناسایی و اصلاح کنید.
2- تعیین اهداف هوشمندانه
اولین قسمت از تعیین استراتژی بازاریابی محتوایی، تعیین اهداف هوشمندانه است. این بخش مخصوص کسب و کار شما است و منحصر به فرد است.
حالا بیاید با هم چند نمونه از این اهداف رو ببینیم:
- افزایش آگاهی از برند
- افزایش درآمد
- افزایش نرخ تبدیل
- افزایش وفاداری به برند
- افزایش تعامل مشتری
- ایجاد ارتباط و اعتماد بین برند و مشتریان
در هنگام نوشتن استراتژی لازم است به چند سؤال مهم پاسخ دهید:
- چطور یک محتوا میتواند برای رسیدن به اهداف شرکت کمک کننده باشد؟
- اهداف ضروری و لازم بازاریابی محتوایی شرکت چه چیزهایی هستند و چطور میتوان آنها را ارزیابی و اندازهگیری کرد؟
- محتوای تولید شده مناسب چه کسانی است؟ آیا یک گروه خاصی از مخاطبین را شامل میشود یا چندین گروه را دربرمیگیرد؟
- قصد تولید چه نوع محتوایی داریم؟ چند وقت یکبار محتوا منتشر میشود؟ محتوای تولید شده از چه کانالی توزیع و منتشر خواهد شد؟
- محتوای تولید شده چه موضوعاتی را در برخواهد گرفت؟ این موضوعات چه ارتباطی با خدمات یا محصولات شرکت ما دارد؟
- چه کسی مسئول موفقیت محتوای تولید شدهاست؟ مسئولیتها و نقشهای افراد مختلف در تیم تولید محتوا چگونه است؟
- نحوه مدیریت پروژههای تولید محتوا چگونه خواهد بود؟
ممکن است در ابتدا قادر به پاسخدهی تمام این پرسشها نباشید، تا زمانی که مرتباً در حال ارزیابی برنامه استراتژی بازاریابی محتوا باشید مشکلی ایجاد نخواهد شد. تمام افرادی که تا به حال مدیریت برنامه محتوا را بر عهده داشتهاند، میدانند که در این مسیر امکان تغییر سریع افراد، پروسه برنامه و حتی اهداف وجود دارد؛ بنابراین اهمیت انعطافپذیری، وضوح و شفافیت استراتژی بازاریابی محتوا از هر زمان دیگری بیشتر مشخص میشود.
3- تعیین شاخص های کلیدی عملکرد
قدم بعدی، مشخص کردن این است قرار در پایان هر کمپین چه شاخصهایی را اندازه گیری کنید.
افزایش آگاهی از برند | افزایش ترافیک سایت، افزایش فالوور، افزایش ثبت نام، عضویت و …. |
افزایش درآمد | افزایش ترافیک، فروش روزانه |
افزایش نرخ تبدیل | نرخ ترک سبد خرید، قیمت رقابتی و … |
افزایش وفاداری | مشتریان بازگشتی، تبلیغ کنندگان، نظرات مشتریان و… |
افزایش تعامل | تعداد لایک، به اشتراک گذاری، کامنتها و … |
ارتباط و اعتماد | مشتریان بازگشتی، تبلیغ کنندگان، فالوورها و برند منشن |
4- تصمیم گیری درباره نوع محتوا
چه مدل محتوایی میخواهید منتشر کنید؟ ویدئو، متن، اینفوگرافیک، پادکست یا چی؟
حتما باید بدانید که چه مدل محتوا یا محتواهایی را میخواهید به مخاطبان خود بدهید تا بتوانید 1- استراتژی 2- لحن درست را پیدا کنید و بیشترین بازدهی ممکن را به دست آورید.
اما چگونه؟ سوالهای پاین را از خود بپرسید:
- چه چیزهایی از شما نیاز دارند؟
- دنبال حل کردن چه چالشهایی هستند؟
- چرا به محصولات و یا خدمات شما نیاز دارند؟
- چگونه میتوانید در مسیر موفقیت به آنها کمک کنید؟
بعد از اینکه به این سوالات پاسخ دادید میتوانید به وضوح مشخص کنید که نیاز به چه مدل محتوا یا محتواهایی دارید.
اگر بدون استراتژی و همینجوری کیلیویی!! محتوا تولید کنید، تبریک میگم بدبخت شدید!
5- انتخاب کانالهای محتوایی
بعد از اینکه نوع محتوای خود را مشخص کردید حالا نوبت این است که بدانید در چه کانالهایی قرار است فعالیت کنید.
دقت کنید که الکی اکانت شبکههای اجتماعی مختلف را ایجاد نکنید.
فقط در شبکه و کانالهایی حضور داشته باشید که واقعا میتوانید در آنها فعالیت کنید.
6- تعیین بودجه
بخش حساس کار!!
اگر در شرکتی به عنوان کارمند فعالیت میکنید، یا خود صاحب کسب و کار هستید، باید در استراتژیای که تعیین کردهاید، میزان بودجه در نظر گرفته شده را نیز بسنجید.
باید بدانید که در بازه زمانی X ماه نهایتا چقدر قرار است هزینه کنید تا ببینید که آیا اصلا برای شما توجیه اقتصادی دارد یا نه؟
اما چند سوال برای راحتتر شدن این بخش وجود دارد که باید از خودتان بپرسید:
- آیا برای کار خود نیاز به خرید نرم افزار یا اکانت خاصی دارید؟
- آیا لازم که نیرو استخدام کنید؟
- چقدر هزینه برای تبلیغات لازم است؟
- آیا برای تولید، بهبود و یا اندازه گیری عملکرد محتوای خود نیاز به ابزار خاصی دارید؟
بعد از جواب دادن به این سوالات یک میزان حدودی از مقدار هزینهای که باید پرداخت شود مشخص خواهد شد. حال وقت آن است که این فرآیند را تا جای ممکن بهینه سازی کنید و هزینههای الکی و اضافی را کاهش دهید.
7- تولید و توزیع محتوا
ابتدا محتوای خود را باید توزیع کنید و سپس آن را تا جای ممکن توزیع کنید. بعد باید ببینید که آیا این محتوا به دست مخاطب هدف شما رسیده است یا نه؟
میزان نرخ تبدیل آن چه میزان بوده است؟
برای تولید محتوای منظم و دقیق، شما نیاز به طراحی تقویم محتوایی دارید.
تقویم محتوایی به شما کمک میکند تا طبق برنامه بدانید که در چه تاریخی، چه محتوای و در چه کانالی توزیع میشود. این طوری کار برای شما بسیار راحتتر و حرفهای تر خواهد بود.
8- آنالیز نتایج
هر چقدر هم که محتوای خوبی تولید کنید و در بهترین جای ممکن هم توزیع کنید، باز میتوان فرآیند را بهینه کرد.
با توجه به نتایج به دست آمده باید بر روی آنها آنالیز انجام دهید تا بتوانید ایرادات کار خود را متوجه شوید و تا حد امکان آنها را بهینه کنید. این طوری میتوانید بهترین نتیجه ممکن را از فعالیتهای خود در بازاریابی محتوایی به دست آورید.
اما این آنالیزها را از کجا میتوان انجام داد؟
بدون شک معروفترین ابزار برای این کار، گوگل آنالیتیکس است. اما خب ابزارهای دیگری نیز وجود دارند مانند:
- Mention
- SharedCount
- Sprout Social
ایجاد تعامل در مخاطب هدف با بازاریابی محتوایی
بدون شک با داشتن یک استراتژی بازاریابی مناسب شما میتوانید که تعامل مخاطبان خود را افزایش داده و همین عامل باعث افزایش نرخ تبدیل میشود.
برای شروع ابتدا باید بدانید که کدام مدل محتوا بیشترین سود را برای کسب و کار و همچنین مخاطب شما دارد. بعد از آن شروع به بهینه سازی فرآیندهای دیجیتال مارکتینگ خود در این جهت کنید.
به طور مثال در اینستاگرام با توجه به الگوریتم اینستاگرام 2021 یکی از مهمترین فاکتورها دقیقا همین بحث تعامل داشتن مخاطبان با شماست.
تقابل Contetn Marketing با تبلیغات ppc

بازاریابی محتوایی را میشود با یک اتوبوس و تبلیغات ppc را به جت شخصی از نظر زمان بازدهی تشبیه کرد.
اما این به این معنی است که ppc بهتر است؟
قطعا اگر اینقدر بهتر بود این همه محتوا نمینوشتیم!!
تشابهات
چه در ppc و چه در Content Marketing ما به دنبال این هستیم که محتوای ما در صفحه اول گوگل ظاهر شود.
به وسیله کانتنت مارکتینگ شما به دنبال بهترین پاسخ ممکن برای کاربر خود میگردید.
در ppc هم به دنبال جذب هر چه بیشتر مخاطب هدف خود هستید. از آنجایی که بابت هر کلیک باید پول پرداخت کنید پس در نتیجه سعی شما بر این است که تا میتوانید تبلیغات جذابی داشته باشید و همچنین مخاطب هدف را نشانه قرار دهید.
تعامل
همانطور که میدانید تعامل در هر کسب و کار و هر بخشی و هر چپزی یکی از مهمترین پارامترهای موجود است.
باید هر کاری بکنید تا تعامل مخاطب خود را افزایش دهید. این طوری است که موفقیت برای شما حاصل خواهد شد. موفقیت بدون تعامل معنایی ندارد.
اما همین اول باید بگم که بله تعامل مردم با بازاریابی محتوایی به مراتب بیشتر از ppc است.
اما باز اینجا هم نمیتوانیم بگوییم که خب پس از این یا اون استفاده میکنم.
همه چیز به استراتژی شما بستگی دارد. باید ببینید که کدام یکی از موارد به درد شما میخورد و برای شما به صرفه است.
به طور کلی و میانگین CTR تبلیغات PPC 2% است. همچنین CTR بازاریابی محتوایی برای نتایج اول حدود 29%.
اما نکته بسیار بسیار کلیدی!!
ROI کدوم بیشتره؟
جواب خیلی مشخص!!
اصلا نمیشه گفت . خیلی مشخص که در هر کسب و کار، استراتژی و با توجه به کیفیت محتوای تولید شده در هر کدام از بخشها میزان ROI متفاوت است.
ترکیب PPC & Content Marketing امکان پذیر است؟
100% جواب مثبت است.
یکی از بهترین تکنیکها هم همین است.
فکر کنید تازه یک سایتی را راه اندازی کردهاید. واقعا میخواهید منتظر فرآیند سئو بنشینید؟ خب سئو دارد کار خودش را میکند شما هم روی ppc مانور بدید. اینطوری هم حال و هم آینده متعلق به شما است.
البته همه این حرفها به شرط این است که کار را به خوبی و درستی انجام دهید.
از کجا شروع کنیم؟
خب بعد از فهمیدن همه این داستانها حالا باید تصمیم گیری بکنیم که اصلا از کجا باید شروع به کار کنیم؟
مسیر پیمایش ما چگونه است؟
وبلاگ نویسی
وبلاگ نویسی اصولا ابتداییترین کار ممکن است. چرا؟ چون وبلاگ خیلی در بین سایر بخشها متداول هستش.
البته اگر استراتژی شما با وبلاگ همخوانی دارد، وبلاگ نویسی میتواند جزو اولین قدمهای شما برای بازاریابی محتوایی باشد.
اما وبلاگ نویسی هم داستان خاص خود را دارد و باید اصولی پیاده سازی شود و همینطوری الکی که نمیشود.
سه عامل تاثیر گذار:
- سفر خریدار (Buyer’s Journey)
- موضوعاتی که در هر قدم از سفر خود به دنبالش هستند
- چگونه میتوان خریدار را از قدمی به قدمی دیگر برد؟
سفر مشتری
سفر مشتری یعنی مجموعه انتخاباتی که یک مشتری برای خرید یک محصول انجام میدهد.
این سفر اصولا شامل سه مرحله است: آگاهی، ملاحظه، تصمیم گیری.
ابتدا مردم برای مشکل خود دنبال راهحل هستند و درباره آن جستجو میکنند. سپس آنها راهحلهای موجود را بررسی و مورد ملاحظه قرار میدهند. و در آخر هم تصمیم به خرید آن میگیرند.
چگونه ایده تولید محتوا بدست آوریم؟
ترفندها و ابزارهای کمی برای تولید محتوا وجود ندارند و تعداد آنها به مراتب بالاست. نکتهای که باید به آن اتوجه شود این است که اصلا چه جنس محتوایی باید تولید شود و چگونه و در کجا از آن استفاده شود.
استفاده از ابزارهای رایگان گوگل
برای پیدا کردن کلمات، عبارات و ایده برای تولید محتوا، گوگل قابلیت بسیار خوب و رایگانی نیز دارد.
برخی از این ابزارها عبارتند از:
- People Also Ask
- Searches related to
- Suggestion
- Trends
- News
people Also Ask، در موقعی که شما یک سرچی انجام میدهید، یک بخش جعبه مانندی برای شما به نمایش در میآید دقیقا به همین نام که حاوی عباراتی مشابه به عبارت جستجو شده توسط شماست که بقیه مردم هم جستجو کردهاند.
Search Related، به بخش انتهایی صفحات Serp گفته میشود. اگر هر عبارتی را جستجو کنید و به پایین صفحه رجوع کنید، خواهید دید که در این بخش عبارات مختلفی برای شما به نمایش درخواهد آمد.
Suggestion هم که شما موقعی که عبارتی را در گوگل سرچ میکنید، گوگل یک سری پیشنهاداتی برای شما نشان خواهد داد که به آنها Google Suggestion گفته میشود.
استفاده از ابزارهای غیر رایگان یا تجربی
به جز اینها یک سری ابزار فوق العاده دیگر نیز وجود دارند که عبارتند از:
- Google Analytics
- SEMrush
- Answer the Public
- MarketMuse
- Moz
- Google Search Console
- Kwfinder
- KeywordPlanner
استفاده از ابزارهای شبکههای اجتماعی
یک سری ابزار هم برای پیدا کردن ایده برای تولید محتوا در شبکههای اجتماعی هم وجود دارد که عبارتند از:
- BuzzSumo
- Twitter “Trends for you”
- Hashtags
- انجمنها
- نظرات کاربران
تفاوت بین استراتژی و بازاریابی محتوایی چیست؟
ما مفهوم این دو مورد را فهمیدیم اما یک نکتهای این وسط وجود دارد و آن هم فهم تفاوت این دوتا است.
در واقع استراتژی محتوایی به کارهای زیر را انجام میدهد:
- چرا یک محتوا را انتشار دادید و هدفتان از آن چه بوده است؟
- چه کسی را با توجه به محتوای خود هدف قرار دادهاید؟
- چه نوع محتوایی باید تولید کنم و انتشار بدهم؟
- چه کسی چه محتوایی را تولید میکند؟
- تنظیم شاخصهای ارزیابی موفقیت یک کمپین بازاریابی محتوایی
چرا استراتژی محتوایی مهم است؟
بدون استراتژی محتوایی، بازاریابی محتوایی هم بی معنی خواهد بود. نمیتواند این بخش را نادیده بگیرید و به کار خود ادامه دهید. این کار به هیچ وجه امکان پذیر نبوده، نیست و نخواهد بود.
اگر استراتژی درستی را تدوین نکرده باشید، عملا دارید وقت خودتان را تلف میکنید. واقعا به نتیجه خاصی نمیرسید و حتی اگر برسید هم میتوانید بسیار موفقتر عمل کنید.
علاوه بر این اگر شما از استراتژی در بازاریابی محتوایی خود استفاده کنید، نتایجی که برای شما به دست خواهد آمد به طرز شگفت انگیزی عالی خواهند بود.
نمونه بازاریابی محتوا
نمونههای موفق بازاریابی محتوا در سراسر جهان از جمله ایران وجود دارند که در ادامه به یک مورد از هر کدام اشاره میکنیم:
نمونه خارجی
استفاده از سوشال مدیا:
در دوران قرنطینه و تعطیلی اماکن عمومی، رستوران زنجیره مکدونالد دست به کار بسیار عجیبی زد. همه ما میدانیم که دستور پخت محبوبترین غذاهای رستورانها بسیار محرمانه است.
اما مک دونالد با تولید یک محتوای متفاوت همه معادلات را برهم زد و در صفحه اینستاگرام خود دستور پخت محبوبترین صبحانه خود را به اشتراک گذاشت و از مردم خواست تا در قرنطینه و زمان تعطیلی رستورانها دست بکار شده و پس از آماده شدن صبحانه عکسهای خود را به اشتراک بگذارند.
مک دونالد نتها مشتریان این صبحانه لذیذ را از دست نداد بلکه با دست و دلبازی بسیار مشتریان را با خود همراه کرده و اعتماد بیشتری نیز جذب کرد.
نمونه داخلی
وبسایت دیجیکالا مگ:
این وبسایت در سال ۱۳۹۴ توسط دیجیکالا راهاندازی شد و سبب جذب اعتماد مشتریان و در نتیجه افزایش فروش دیجیکالا شدهاست.
دیجیکالا از این سایت برای توزیع محتواهای متنی، ویدئویی، مقالات و.. استفاده کرده و در آنها به موضوعاتی در خصوص اخبار تکنولوژی، نقد بازیهای رایانهای، سلامتی و زیبایی، سبک زندگی، معرفی اپلیکیشن، سرگرمی، فرهنگ و هنر و.. میپردازد.
نمونه استراتژی محتوا
در ادامه تصویر دقیقتری از اصول استراتژی بازاریابی محتوا در قالب یک مثال ارائه میشود، در این مثال یک کسب و کار اینترنتی فروش مواد غذایی را در نظر بگیرید که محصولی را در فضای آنلاین به فروش میرساند.
- اهداف این کسب و کار از تولید محتوا: هدف اصلی تولید محتوا، حمایت از مشتری در روند خرید محصول و پاسخ به پرسشهای احتمالی در خصوص محصول عرضه شده میباشد.
- شاخص کلیدی عملکرد KPI: همانطور که اشاره شده با این روش عملکرد افراد و در سطوح بالاتر شرکتها و سازمانها را بررسی و ارزیابی میشوند. اما در خصوص بازاریابی محتوا از این روش برای بررسی تأثیرات محتوای تولید شده در قبل و پس از خرید مشتری، استفاده میشود.
- مخاطبین هدف: هزاران هزار نفر که از طریق فضای آنلاین و سوشال مدیا به محتوای دسترسی دارند. بدون محدودیت سنی و جنسی.
- کانالها و پلتفرمهای توزیع محتوا: این مورد شامل شبکه وب، بلاگها، سوشال مدیا و.. میشود.
- موضوعات کلیدی محتوا: بررسی محصولات و راهنماییهای لازم در خصوص آنها، موضوعات آزاد اما مرتبط با حوزه کسب و کار
- تقویم انتشار محتوا: محتوا بلاگ سه روز در هفته منتشر میشود. علاوه بر آن خبرنامه هفتگی و همچنین فیلمهای بررسی محصولات به صورت هفتگی تولید میشوند
- نقشها و مسئولیتها: گروه تولید محتوا از افراد با تخصصهای گوناگون تشکیل میشود. برای مثال یک متخصص بازاریابی محتوا، نگارش، ویرایش، مرور و بارگذاری محتوا را بر عهده دارد. حال آنکه وظیفه یک متخصص رسانههای اجتماعی تهیه و توزیع خبرنامههای هفتگی و همچنین بررسی شبکههای اجتماعی از جمله رسیدگی به روند تولید محتوا در اینستاگرام است. و در نهایت و مهمتر از همه مدیر ارشد بازاریابی (CMO) به عنوان یک مجری استراتژی کلی و اهداف اصلی برنامه بازاریابی محتوا را هدایت میکند.
نتیجه
با پاسخ به پرسش اصلی بازاریابی محتوا چیست و آشنایی با استراتژی کانتنت مارکتینگ زمان اجرای آن فرا میرسد. پس از تولید محتوای مفید، ارزشمند و با کیفیت لازم است محتوای تولید شده را به صورت استراتژیک از کانالهای مرتبط توزیع کنید. اما همچنان پس از انتشار نیز با بررسی بازخوردها نقاط ضعف را شناسایی کرده و سریعاً آنها اصلاح کنید. بدون شک، بازاریابی محتوایی یکی از بهترین، مهمترین و تاثیرگذارترین بخشهای مارکتینگ در حال حاضر میباشد. هر چقدر میتوانید باید بر روی این بخش مانور بدهید تا موفق شوید.
وظیفه کانتنت مارکتر چیست؟
کانتنت مارکتر مسئول برنامهریزی، تولید و به اشتراک گذاری محتوای مفید و ارزشمند برای جذب مخاطب و تبدیل آنها به مشتری و همچنین حفظ مشتریان ثابت است.
بهترین راه انجام بازاریابی محتوا چیست؟
برنامهریزی، شناخت مخاطبین، آگاهی از زمان و مکان توزیع محتوا، اولویت کیفیت بر کمیت، استفاده از روشهای متنوع تولید محتوا، کسب تجربه، بهینهسازی محتوا، تمرکز بیشتر بر روی مخاطب و نه موتور جستجو
2 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
سلام
یسریها اعتقاد دارن بازاریابی محتوایی واسه برندهایی خوبه که محدودیت مالی دارن، اگه اینجوری بود برندهای بزرگ مثل دیجی کالا یا حتی کوکاکولا هیچ موقع نباید سراغ این روش میرفتن الان دیگه همه برندها وبلاگ دارن یا توی سوشال مدیا محتوا تولید میکنن
مقاله کاملی بود تقریبن
خسته نباشید
اول از همه خواستم تشکر کنم محتوا مسبتا جامعی بود اما سوالی اینجا مطرح میشه که تبلیغات و بازاریابی محتوایی چه تفاوتی دارند؟